حامد زمانی متولد فروردین 1367 در اصفهان خواننده پاپ می باشد. وی از کودکی شروع به قرائت قران و در کلاسهای موسیقی سنتی شرکت کرد و دوره آواز سنتی را گذراند. زمانی در ادامه این روند به موسیقی پاپ روی آورد. موضوع کارهای او اغلب مذهبی و یا در واکنش به اتفاقات سیاسی روز می باشد . اولین کار حامد زمانی به نام «زینت آسمون» در سال 1384 درباره امام حسین (ع) ساخته شد.
عکس های جدید بهاره رهنما در سال 94
اینیستاگرام بهاره رهنما, بهاره رهنما, عکس های جدید بهاره رهنما
اینیستاگرام بهاره رهنما, بهاره رهنما, عکس های جدید بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
گالری
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های جدید و بیوگرافی بهاره رهنما
عکس های زیبای بهاره رهنما
سری سوم عکس های جذاب و زیبای مدل پالتو و کاپشن زنانه و دخترانه ویژه سال 94 ، در ادامه عکس های بیشتر را مشاهده نمایید
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
دیده ام خیره به ره ماند و نداد
نامه ای تا دل من شاد کند
خود ندانم چه خطایی کردم
که ز من رشته الفت بگسست
در دلش جایی اگر بود مرا
پس چرا دیده ز دیدارم بست
هر کجا مینگرم باز هم اوست
که به چشمان ترم خیره شده
درد عشقست که با حسرت و سوز
بر دل پر شررم چیره شده
گفتم از دیده چو دورش سازم
بی گمان زودتر از دل برود
مرگ باید که مرا دریابد
ورنه
دردیست که مشکل برود
تا لبی بر لب من می لغزد
می کشم آه که کاش این او بود
کاش این لب که مرا می بوسد
لب سوزنده آن بدخو بود
می کشندم چو در آغوش به مهر
پرسم از خود که چه شد آغوشش
چه شد آن آتش سوزنده که بود
شعله ور در نفس خاموشش
شعر گفتم که ز دل بر
دارم
بار سنگین غم عشقش را
شعر خود جلوه ای از رویش شد
با که گویم ستم عشقش را
مادر این شانه ز مویم بردار
سرمه را پاک کن از چشمانم
بکن این پیرهنم را از تن
زندگی نیست بجز زندانم
تا دو چشمش به رخم حیران نیست
به چکار آیدم این زیبایی
بشکن این آینه را
ای مادر
حاصلم چیست ز خودآرایی
در ببندید و بگویید که من
جز از او همه کس بگسستم
کس اگر گفت چرا ؟ باکم نیست
فاش گویید که عاشق هستم
قاصدی آمد اگر از ره دور
زود پرسید که پیغام از کیست
گر از او نیست بگویید آن زن
دیر گاهیست در این منزل نیست
شعر از یاد رفته از فروغ فرخزاد شعر از یاد رفته از فروغ فرخزاد